دل...
به شدت گرفته ام و گرفتار...
گرفته
گرفتار
گرفته
گرفت ار
گرفت ه
نپرسید که خون است دلمان و بسته است زبانمان
دلمان تنگ است
و جهانی که جنسش این روزها به شدت از سنگ است
و میدانم به شدت از سنگ است اشتباه است
اما حرف دل است و دل...
و من این روزها باید مثل بارانی که الآن میبارد ببارم....
سخت است نفس کشیدن بدون باران
سوختم،باران بزن شاید تو خاموشم کنی،
شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی،
آه باران من سراپای وجودم آتش است،
پس بزن باران،بزن شاید تو خاموشم کنی...
+ نوشته شده در یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت 15:27 توسط ...
|